دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

حرفها و رفتارها

میگن تا حرفی رو نزدی تو صاحب اونی! اما اگه زدیش اون صاحب تو میشه.  

گاهی آدم یه حرفی می زنه یا یه کاری می کنه بعدش که فکر می کنه می بینه ای داد بیداد - با حرفش زده یه چیزی رو داغون کرده. که یه جورایی براش مهم بوده.بعدش فکر میکنه می بینه بعضی چیزا که با یه حرف داغون میشن - در هر حال مانا نبودن و یه روزی داغون میشدن-فقط حرف و رفتارمون مثل کاتالیزور این حالت رو سریعتر پیش آوردن!  

 

همین  

 

خدایا: کمک کن که درست رفتار کنیم - درست حرف بزنیم و درست عمل کنیم.

اول...

اول آبى بود این دل، آخر اما زرد شد


آفتابى بود، ابرى شد، سیاه و سرد شد


آفتابى بود، ابرى شد، ولى باران نداشت


رعد و برقى زد ولى رگبار برگ زرد شد


صاف بود و ساده و شفاف، عین آینه


آه، این آیینه کى غرق غبار و گرد شد؟


هر چه از هر چیز و هر ناچیز دورى کرد، شد


هر چه روزى آرمان پنداشت، حرمان شد همه


هر چه مى پنداشت درمان است، عین درد شد


درد اگر مرد است با دل راست رویارو شود


پس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟


سر به زیر و ساکت و بى دست و پا مى رفت دل


یک نظر روى تو را دید و حواسش پرت شد


بر زمین افتاد چون اشکى ز چشم آسمان


ناگهان این اتفاق افتاد؛ زوجى فرد شد


کودک دل شیطنت کرده است یک دم در ازل


تا ابد از دامن پرمهر مادر طرد شد 

 

هر چه با مقصود خود نزدیک تر مى شد، نشد 


پ.ن:  

حالا 

هیچ چیز دیگر مثل قبل نخواهد بود

نه من دیگر آن دخترک سابقم،

نه تو آن توی قدیمی.

بعضی حرف ها وقتی گفته می شوند

فقط سکوت را نمی شکنند؛

چیزهای دیگری هم هست...

مثلاً باورها، عادت ها، مرزها.

مثلاً یک قلب کوچک ساده،

که حالا دیگر نمی تپد!

روحیه ی حساس!

سلام. 

می دونید گاهی آدم به تناقض می رسه توی حس های درونیش. مثلا حسی مثل اعتماد داشتن یا نداشتن! دوست داشتن یا متنفر بودن!

داشتم یه کتاب واسه ی هوش هیجانی می خوندم - واسه همین الان توی جو احساسات و هوش هیجانی و اینام 

خلاصه که داشتم فکر می کردم آدم بهش بر می خوره که بفهمه به بازی گرفته شده.حالا به هر شکلی که باشه!! 

بفهمه که بهش دروغ می گن صرفاْ به خاطر اینکه همیشه سعی کرده راستش رو بگه و صادق باشه.  

بفهمه که یه جورایی سرکاره!خودش خبر نداره! 

بفهمه که

البته بهش بر می خوره.ممکنه چبزی هم نگه اما خدائیش روحیش خدشه دار میشه! شاید نتونیم به روی طرف بیاریم که حالیمه اونجوری که وانمود می کنی عمل نمی کنی (البته گاهی هم نمی تونیم از خیر نگفتن بگذریم)

 

حالا نمی دونم چرا دارم اینا رو میگم اما در هر حال آدم بهش بر می خوره. 

 

به نظرتون اینطور نیست؟

! ؟ !

روزهامان:تیره تر از شب

آرزو هامان:پر از تردید

کی؟ ـ خدا!ـ سر میزند خورشید؟....

بعضی...

بعضی آه ها را


هر چقدر هم که عمیق بکشی


باز هم دلت خالی نمی شود...

دنیا ....

دست بردار پتروس!

بگذار دنیا را آب ببرد

 در دنیایی که

اقیانوس آرامَش

به دنبال آرامِش می گردد

صد سد هم بسازی

فقط ...

مشق شب بچه ها را زیاد می کنی!