دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

ماجرای پسرکان کتابخوان من

 سلام.

حلول ماه ربیع مبارک ان شاالله.

چند روز پیش از بچه ها خواسته بودم هر کدامشون کتابی بخوانند و بعد بیان توی کلاس برای بقیه تعریف کنند.خلاصه این کتاب خواندنها منجر به نکته های جالبی شد.


  یکی از بچه ها اومد داستان در مورد یه خروس تعریف کرد که بی وقت آواز می خونده و ماجراهایی که پیش میاد، بعدش آخرش خروسه خوب میشه و بی محل آواز نمی خونه

به پسرم میگم : پارسا از این داستان چه نتیجه ای گرفتی؟

میگه: خانم یاد گرفتم شبا زود بخوابم و دیر وقت قوقولی قوقو نکنم!0-○

حالا فکر کنین با لحن جدی هم این حرف رو زد.


**بعد به یکی دیگه گفتم نتیجه ی داستانت چیه؟

میگه: خانم نتیجه نداره . چون شما گفتی بخون منم خوندم

کلی راهنمایی کردم که حرف گوش کردن و مراقب خود بودن و نظافتی که توی داستان اومده بود نکته ی داستانشه


** به ایلیا میگم: نتیجه ی داستانت چیه؟

میگه : خانم هرکی گولمون زد ما هم گولش بزنیم○-0


** علی در مورد یه بچه ی فراموشکار کتاب خونده بود، میگم علی آخر داستان، فرهاد کدام اتفاق رو فراموش کرده بود که با دیدن دوستاش یادش آمد؟

میگه جشن تولیدش رو!

میگم مگه جشن تولید داریم؟

:-D

بعدش میگم جشن تولد نبود؟ دوباره کتاب رو باز کرد و به اینکه اشتباه خونده بود، خندید.

:))

خلاصه پسرکان کلاس هر کدام کتابی تعریف کردند و فکر کنم سوای حس خوب تعریف کردن، روز جالبی هم براشون شد که تعریفهای همدیگه رو هم نقد کردند و هر کدام سعی کردند بهتر باشند در داستان گفتن.

*¤☆خدایا! شکر بخاطر همه چیز. 

نظرات 2 + ارسال نظر
پژمان شنبه 6 دی‌ماه سال 1393 ساعت 10:42 ق.ظ http://lahzelahzeomrman.mihanblog.com/

سلام. یکی از دوستان زمان دبیرستان من معلم کلاس دوم دبستان هستن به درخواست ایشون چون کاری براش پیش اومده بود و جانشین نداشت، برای یک روز کلاشون رو اداره کردم. از کارهای پسربچه اونقدر خندیدم که داشتم روده بر میشدم.کلی بازی فکر براشون ترتیب دادم و املا هم که گرفتم هر جا غلط بود رو خودم اشاره میکردم درست کنن.چون سیستم نمره دهی جدید رو نمی دونستم به هموشون بیست دادم. اون ها هم شنگول از اینکه قراره من از فردا معلمشون باشم روز بعد اومده بودن سر کلاس و به دوستم گفته بودن پس اون معلم خوبه کی میاد.

سلام
قبول دارم کار کردن با بچه ها جالب و دوست داشتنیه، اما گاه لحظات سختی هم در مواجهه باهاشون وجود داره.
پس لحظه های جالب با بچه ها رو تجربه کردید؟ :)
معلومه خیلی بهشون خوش گذشته

افت و خیز ! جمعه 5 دی‌ماه سال 1393 ساعت 09:58 ب.ظ

جشن تولید
پر بیراه هم نگفته بچه


سلام بر هیدرا بانوی عزیز.
والا چی بگم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.