دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

سلام.

هفته ی معلم نزدیکه و بد نیست از دبیری که منو با دنیای کتاب و نوشتن آشنا کرد ؛ یادی بکنم.

گاه که نوشته های اولم رو می خونم،و حتی شکل نوشتنم یادم میاد، ذوق می کنم.

چقدر اون روزها دورند و چقدر نزدیک!

سالها پیش که یه شاگرد بودم و این سالها که شدم معلم...

قطار عمر در گذره و اینکه آدم نمی دونه چند ایستگاه تا آخر مونده؛ یه حس عجیب به وجود میاره.

دلم می خواد ایستگاه آخر قطارم که میشه،خدا  از خودم و مسیرم راضی باشه.

پ.ن:

دلم نوشتنای طولانی می خواد.

نظرات 1 + ارسال نظر
افت و خیز ! سه‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 07:12 ق.ظ

سلام... با سه تا از دوستان دبیرستانی مدیر دوران دبیرستان رو پیدا کردیم... خانمی مقتدر و مهربان و کاربلد و بسیار مورد احترام خانواده های ما... قرار گذاشتیم که یه روز از هفته معلم بریم دیدنشون. اونوقت در همون زمان من در مسافرتم !!
یعنی عاشق خودمم که همیشه همه کارام به وقت انجام میشه و اصلا تداخل برنامه ندارم...

سلام
خیلی هیجان انگیزه همچین دیداری.
خب روز دیدار رو تغییر بدین.
من چقدر سفر دوست دارم.
سفر خوش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.