دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

سلام بر ساقی تشنگان!


افتاده ای برای چه از پا ؟ بلند شو

خوردم زمین کنار تو ، از جا بلند شو


لشکر به قامت خم من خنده می کند

شد علقمه محل تماشا ، بلند شو


لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است

گوید رباب : حضرت دریا بلند شو


مادر فتاد روی زمین گفت : یا علی

تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو


یک جور می دهیم جواب سکینه را

باشد ، بیا به خیمه تو حالا ، بلند شو


من قول می دهم که به رویت نیاورد

که خالی است مشک تو سقا ، بلند شو


اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را

خواهر بگو به زینب کبری ، بلند شو


ام البنین نیامده زهرا که آمده

بی دست من به خاطر زهرا بلند شو...