دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

آغاز

آری آغاز دوست داشتن است

گر چه پایان راه ناپیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

‫‬‎

با عشق علــــــی ستاره بر می گردد


خورشید به یک اشاره برمی گردد


بر مُرده اگر مُحب حیـــــدر بدَمد


جانش به تنش دوباره برمی گردد



عاشقان ولایت و شیعیان علی ،عیدتان مبارک

عیدانه

به مسلخ کشیدن نفس وبه معراج بردن عشق برشمامبارک،امیدوارم غمهایتان قربان شادیهایتان گردد، عیدقربان مبارک.التماس دعا

میلاد آقای مهربان

‬‎

گنبدت از هر کجای شهر سوسو میکند

دست هر آشفته ای را پیش تو رو میکند

در لباس خادمان مهربانت،آفتاب

صبح ها،صحن حرم را آب و جارو میکند

ماه،هر شب،کنج بست شیخ حر عاملی

یاد معصومیت آن بچه آهو میکند

یاد معصومیت آن بچه آهو...یاد تو

کوچه های شهر را لبریز یاهو میکند

باد هم مثل نگهبان درت...بدو ورود

غصه را از شانه های خسته پارو میکند

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت

هر که می آید حرم این عطر را بو میکند

خادمی میگفت که آقا به وقت بدرقه

دست زایر را پر از گلهای شب بو می کند