دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

خدا

مگذار چیزی تو را آشفته کند
یا چیزی تو را به هراس افکند
همه چیز در گذر است
و تنها خداست که می ماند
شکیبایی و پایداری کمندی است
که هر شکاری را به دام می کشد
آن کس که خدای را دارد

دیگر به هیچ چیز نیاز نخواهد داشت

و خدا به تنهایی برای او کافی است

من و خدا و خواسته ها

من از خدا خواستم به من توان و نیرو دهد


و او بر سر راهم مشکلاتی قرار داد تا نیرومند شوم.


من از خدا خواستم به من عقل و خرد دهد 


و او پیش پایم مسایلی گذاشت تا آنها را حل کنم.


من از خدا خواستم به من ثروت عطا کند


و او به من فکر داد تا برای رفاهم بیش تر تلاش کنم. 


من از خدا خواستم به من شهامت دهد 


و او خطراتی در زندگیم پدید آورد تا بر آنها غلبه کنم.


من از خدا خواستم به من عشق دهد


و او افراد زجر کشیده ای را نشانم داد تا به آنها محبت کنم.


 من از خدا خواستم به من برکت دهد 


و خدا به من فرصت هایی داد تا از آنها بهره ببرم.

من هیچکدام از چیزهایی را که از خدا خواستم دریافت نکردم ولی به همه چیزهایی که نیاز داشتم، رسیدم.

صبح عالی متعالی


باز هم صبح شد ، پروردگارا :

از اینکه یکبار دیگر مرا لایق حیات دانستی سپاسگزارم

از اینکه فرصت یک شروع مجدد را به من عطا کردی متشکرم

از تو میخواهم به من درک و درایتی بیش از پیش ببخشی تا امروز اشتباهات دیروز را تکرار نکنم

فرصتهایی که در اختیارم قرار میدهی از دست ندهم و از یاد نبرم که شاید فقط برای امروز بتوانم دوستانم و یارانم را دوست بدارم

و خدایی که در این نزدیکیست

گاهـــــی باید به شکـــــرانه ی
آنچـــــه هست و آنچــــــه نیست
خلــــــوت کنــــی با او
که یگانـــــــه ترین است!