ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
زن که باشی ...
عاقبت یک جایی ،یک وقتی...
به قول شازده کوچولو...
دلت اهلی یک نفر می شود ...
و دلت ،برای نوازش هایش تنگ میشود ...
حتی برای نوازش نکردنش ...
تو میمانی و دلتنگی ها...
تو می مانی و قلبی که لحظه های دیدار تند تر می تپد..
سراسیمه می شوی ،بی دست و پا می شوی...
دلتنگ می شوی ،دلواپس می شوی...
دلبسته می شوی ؛و می فهمی...
نمی شود "زن" بود...
و عاشق نبود...
کاش هفت ساله بودم
روی
نیمکت چوبی می نشستم
مداد سوسماری در دست
باصدای تو دیکته می نوشتم
تو
می گفتی بنویس دلتنگی
من آن را اشتباه می نگاشتم
اخمی بر چهره می نشاندی و من
به جبران
دلتنگی
را هزار بار می نوشتم!
پ.ن:
چرا بعضی اوقات آدم با دیدن یه خواب یه عالمه انرژی می گیره و شادمان میشه؟