ماجرای امروز

اممممم 

امروز با یه دوستم بحث کردم و کلی بحث کردم (البته بحث که نه) یه سری حس هامو گفتم و دوستمم گفت که اشتباه می کنم. 

و داستان از یه حرف شروع شد که دامن زده بود به حسم و بعد یه چیزی منو یاد سالها پیش انداخت. 

 

دوستم راجع به حرفش عذرخواهی کرد که باعث ناراحتیم شده و من جوابی نداشتم براش. و یاد اون سالها افتادم. 

 

 

اون سالها که توی پارسیجان بودم.یه بار قرار بود رئیس الدوله از تهران وسبله ای با خودش برام بیاره و اونو نگهبانی تحویل بده که من موقع رفتن بگیرم. 

از قضا با خودش میاره و فراموش میکنه که تحویل نگهبانی بده و قبلش به من اعلام کرد که :  

"خانم بانو - وسیله تون رو نگهبانی میذارم ؛ موقع رفتن تحویل بگیرین"  

خلاصه آخر وقت به نگهبان گفتم آقای رئیس الدوله برام یه وسیله اینجا گذاشتن بدین ببرم که گفتن خیر چیزی تحویل نشده. 

فردا شد و موقع بریک جلوی در که داشتیم می رفتیم برای صبحانه دوست جونم همراهم بود. 

رئیس الدوله میگه:" خانم بانو! من معذرت می خوام.دیروز فراموش کردم؛ امانتی رو تحویل نگهبانی بدم.شرمنده ام.  

منم :  واقعا که آقای رئیس الدوله . منو می فرستین دنبال نخود سیاه؟؟ 

رئیس الدوله :  معذرت می خوام . ببخشید؛ فراموشم شد. 

من: سری تکون دادم و بدون جواب دادن بهش رفتم. 

دوست جون بعد از اینکه رفتیم بیرون  

میگه : تو چرا همچین کردی با این بدبخت؟ ازت هی معذرت خواهی می کنه.تو هم کله تکون میدی و جواب بهش نمیدی؟ 

من بودم تحمل نمی کردم که هی معذرت بخوام و تو بهم جواب ندی. 

من: خب حقش بود  واسه چی بهم قول میده عمل نمی کنه 

دوست جون: واقعاً که . . . 

من: اصلاً بگو ببینم دوست منی یا وکیل مدافع رئیس الدوله؟ 

دوست جون:

- - - - - - 

امروز که دوستم معذرت خواهی کرد و من جوابی ندادم.(بعداً یاد این خاطره ام افتادم که وای اگه دوست جون اینجا بود حتماً گوشمو پیچونده بود که تو چرا همچین می کنی!

البته تقصیر دوستم بود و من از اینکه حسمو بهش گفتم ناراحت نیستم و خودشم می دونه چون روش یه حساب خاص داشتم و بهش گفته بودم که چه رفتاری ناراحتم میکنه حتما حق رو به من میده. فقط امیدوارم زیاد ه روی نکرده باشم. و می دونم که نکردم. 

اصلنم خودخواه نیستم.

 

خلاصه یادش بخیر

نظرات 3 + ارسال نظر
فقط من! چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:51 ب.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/


چه سخت گیر !

هیدرا جون واقعاً هر دوتاشون حقشون بود!
هم دوستم هم رئیس الدوله!!
- - - -

حسین چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:03 ب.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

پس سابقه داری


سابقه دار!

آیورررررر چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ب.ظ http://exemotion.blogfa.com



امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.