سلام بر ساقی تشنگان!


افتاده ای برای چه از پا ؟ بلند شو

خوردم زمین کنار تو ، از جا بلند شو


لشکر به قامت خم من خنده می کند

شد علقمه محل تماشا ، بلند شو


لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است

گوید رباب : حضرت دریا بلند شو


مادر فتاد روی زمین گفت : یا علی

تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو


یک جور می دهیم جواب سکینه را

باشد ، بیا به خیمه تو حالا ، بلند شو


من قول می دهم که به رویت نیاورد

که خالی است مشک تو سقا ، بلند شو


اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را

خواهر بگو به زینب کبری ، بلند شو


ام البنین نیامده زهرا که آمده

بی دست من به خاطر زهرا بلند شو...


دل بــســـپــار...


به آتشی که نمى سوزاند

" ابراهیم " را


و دریایى که غرق نمی کند

" موسى " را


نهنگی که نمیخورد

"یونس"را


کودکی که مادرش او را

به دست موجهاى " نیل " می سپارد

تا برسد به خانه ی تشنه به خونش


دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند

سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد


آیا هنوز هم نیاموختی ؟!

که اگر همه ی عالم

قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند

و خدا نخواهد ،

" نمی توانند "

پس

به " تدبیرش " اعتماد کن

به " حکمتش " دل بسپار

به او " توکل " کن....

یک نکته خواندنی


زندگی یک مدرسه است و ما در حال آموختن،

مشکلات درس هایی هستند که می آیند و می روند،

آنچه می آموزیم به ما کمک می کند تا زندگی بهتری داشته باشیم.

 

Life is a school, and we are here to learn,

Problems are lessons that come and go,

what we learn from them will serve us for the rest 

of our lives


پ.ن:وقتی سیستم خراب بشه، پست گذاشتن با موبایل خعلی سخته.

‫‬‎

با عشق علــــــی ستاره بر می گردد


خورشید به یک اشاره برمی گردد


بر مُرده اگر مُحب حیـــــدر بدَمد


جانش به تنش دوباره برمی گردد



عاشقان ولایت و شیعیان علی ،عیدتان مبارک

عیدانه

به مسلخ کشیدن نفس وبه معراج بردن عشق برشمامبارک،امیدوارم غمهایتان قربان شادیهایتان گردد، عیدقربان مبارک.التماس دعا

اندر حکایات من و پسرهام

مدرسه ها شروع شد و بازم حکایات من و پسرام!

امسال تعدادشون شده 37تا!! و من دارم فکر میکنم که چه شود;-)

رفتم سر کلاس بهشون میگم :پسرا دفتر دیکته دربیارید که شروع کنیم درس رو.

پسر بچه ی شیطون زل زده توی چشمام میگه:نمیتونم خانم!

-چرا؟

+آخه دفتر نیاوردم.

-دفتر مشقت رو دربیار.

+اونم نیاوردم.

-پس چی همراهت هست؟

+هیچی، کیف نیاوردم:-)

-!! پس چی؟؟

+یادم رفته.

-برو زنگ بزن مامانت بیاره

+شماره شو بلد نیستم.

-شماره خونه چی؟

+بلد نیستم.

-شماره پدر؟

+ بلد نیستم.

-  :| دفتر شماره داره برو بگو تماس بگیرن.

+ :-D

آخه من چی بگم؟؟ کیفو داخل ماشین باباش جا گذاشته بود، حالا خوبه که دفتر شماره تماسها رو دارن.

:|    :|