ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
سلام حضرت زیبا! خدای دلبرها!
سلام حضرت خورشید ماه منظرها
سلام ساقی هشتم، میِ خراسانی
سلام جوشش پیمانهها و ساغرها
«هزار وعدهی خوبان یکی وفا نکند»
دلم گرفته از این گرگها، برادرها
دلم هوای حرم کرده یا علی مددی
هوای ذکر پدرها و اشک مادرها
هوای دیدن فوّارههای گوهرشاد
زلال آینهها و صفای مرمرها
صدای طبل و نقاره، اذان گلدسته
هوای عطر خوشِ یاس و مشک و عنبرها
نمیشود که مرا پیش خود نگه داری؟
کنار گنبد زردت، میان کفترها
برای وصف تو شعری که شعر باشد نیست
سرودهاند به عشقت اگرچه قیصرها
رضا احسانپور
زائری بارانی ام، آقـا بـه دادم مـی رسی؟
بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم می رسی؟
گـرچـه آهـو نیـستـم؛ اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوهـا، بـه دادم می رسی؟
از کبوترها کـه می پـرسم، نشانـم می دهند
گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می رسی؟
ماهـی افـتاده بر خـاکم، لبـالـب تشنـگـی
پـهنه آبی تـرین دریـا؛ به دادم می رسی؟
مـاهِ نـورانیِ شب هـای سیـاهِ عـمرِ مـن
ماهِ من، ای ماهِ من؛ آیا به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را بـه چشمت بستـه ام
هشتمین دردانه زهرا(س)، به دادم می رسی؟
بـاز هم مشهد، مسافرها، هیاهـوی حـرم
یک نفر فریاد زد: آقا! به دادم می رسی؟
این ایام تسلیت باد.
التماس دعا