سلام به همه.

عزاداریهاتون مقبول درگاه الهی.

داشتم فکر میکردم که چقدر کم می نویسم!

البته یکی از دلایلش خرابی سیستم خانگی هست و بعدی بی سوژه بودن من!!

همیشه وقتی با مخاطب یا موضوع جدیدی روبرو میشیم، او رو با پیشینه ذهنی خودمون مقایسه میکنیم.حالا برای من و پسرام هم چنین حالتی پیش آمد.یکشنبه جایگزین یکی از همکارا رفتم کلاسش و دختراش هم پایه ی پسرای من هستند.خلاصه توی درس علوم داشتم از بچه هاش سوال میکردم، بحث یادداشت برداری رو سوال کردم که جواب دو تا از بچه هاش جالب بود.

سوال:وقتی بخواهید مطلبی که دیده اید یا شنیده اید بهتر در ذهنتان بماند و برای دیگران بازگو کنید؛ چه میکنید؟

-خانم به مغزمون فشار میاریم یادش بیاد!

من-0-ه نه درست نیست، کی میخواد راه حل دیگه ای بگه؟

- خانم من میدونم، اونقدر میگردیم تا پیداش کنیم!!

من - !!! کجا رو میگردی؟

- خانم توی ذهنمو!

من- :|

بچه -:-D

کتاب علوم- :O

و به این ترتیب به فعال بودن پسرام نسبت به اون بچه ها ایمان آوردم.;-)

البته به حال همکار جان هم دلم سوخت که چه قدر کارش سخته با هنچین اعجوبه هایی