"خوب است"

کنار من که قدم می‌زنی هوا خوب است


پر از پریدنم و جای زخم‌ها خوب است


برای حک شدن عشق در خیابان‌ها


به جا گذاشتن چند رد پا خوب است


قدم بزن پُرم از حس «درکنار تویی»


قدم بزن پُرم از حس اینکه «ما» خوب است


نخند حرف دلم را نمی‌شود بزنم


خیال می‌کنم این‌جور جمله‌ها خوب است


بگیر دست مرا بشکن‌ام بپیچان‌ام


دو تکه‌ام کن و آتش بزن، بلا خوب است


به هر کجا که مرا می‌بری نمی‌گویم


کجا بد است کجا دور یا کجا خوب است


به من بگو تو، بگو هی، به من بگو صالح


نگو: «تو» بی‌ادبی می‌شود «شما» خوب است!




*صالح سجادی

باور زندگی

زندگی باور می خواهد

آن هم از جنس امید

که اگر سختی راه

به تو یک سیلی زد

یک امید از ته قلبت

به تو گوید که خدا هست هنوز!