دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

ناامید


دیگر بهار در سبد روزگار نیست 


دیگر «قرار» نیست نه! دیگر قرار نیست 


شادم که زود می گذرد شادی ام، ولی 


غم می خورم که هیچ غمی ماندگار نیست 


از یاد رفت غرش شیران بی قرار 


آهوی چشم های تو در بیشه زار نیست 


بگذار در غبار فراموشمان کنند! 


این سینه را تحمل سنگ مزار نیست 


اقرار عشق راه به انکار می برد 


این کفر جز عبادت پروردگار نیست 

 

آقای فاضل نظری

خدا رو شکر

سلااااااام به همه.  

طاعاتتون قبول.  

راستش این مطلب رو وقتی داشتم وب "کفتر چاهی-یه جفت" می خوندم - تصمیم به نوشتنش گرفتم.   

 

نوشتن از نعمتهایی که خداوند بهمون داده هم سخته و هم آسون.نه اینکه همه چیزی که داریم نعمت خداست هنر اینکه بتونیم بشماریمشون و در نهایت ازشون خوب استفاده کنیم مهمه.  

و اما بعد  

خدایا شکر بخاطر تمام نعمتهایی که بهم دادی و این ده تایی که میخوام بنویسمشون باز هم شکر.  

1. خدایا شکر بخاطر وجود خانواده ای مهربان و خوب ( پدر و مادرم  و یرادرهایم )

2. خدایا شکر بخاطر توفیق سفر و گشت و گذار و زیارتهایی که نصیبم کردی و از این پس در تقدیرم قرار می دهی.

3. خدایا شکر بخاطر نعمت سلامتی و اینکه شرایط خاصی برام به وجود نیامد.که محتاج باشم و نخواه که محتاج کسی جز تو باشم. 

4.خدایا شکر که تونستم درس بخونم و تا حدودی پیشرفت کنم.و کمکم کن که بتونم بیش از پیش مفید باشم .

5. خدایا شکر بخاطر اینکه هیچوثت تنهام نذاشتی توی هر شرایطی (و هیچوقت تنهام نذار که سخت به تو و مهرت محتاجم) 

6.خدایا شکر بخاطر کار و فعالیتی که دارم.(کمکم کن که بهترین بمانم) 

7. خدایا شکر بخاطر موفقیتهای زندگیم و کمکهای نامحسوست که گاهی فراموششون کردم. 

8.خدایا شکر که می تونم ببینم و بشنوم و بخوانم و بنویسم و راه بروم و حتی لمس کنم.(خودت خوب می دونی که دارم از چی حرف می زنم) 

9.خدایا شکر بخاطر اینکه با هوشم - مهربانم  و گاهی بیش از حد احساساتی . بخاطر تمام احساسات خوبی که در وجودم هست ممنونم.و بخاطر اعتقاداتی که گاهی مهار می کنند رفتارهام رو.

10. خدایا شکر بخاطر تمام آدمهایی که به زندگیم وارد کردی و بعضی شدند دوست و بعضی همراه و بعضی هم با گذشت زمان رفتند اما به من درسهایی آموختند که همیشه در ذهنم می مانند.بخاطر تمامی این آمدنها که تو به نوعی مسببش بودی و برایم درس در بودنشان قرار دادی شکر. 

 

خب ده تا فرصتم تمام شد و تازه دارم می بینم که چقدر مطلب برای تشکر از خدا وجود داره.پس میگم: خدایا! بخاطر تمام نعمتهایی که بهم دادی ازت ممنونم و کمک کن که قدردان مهربانیت باشم. 

 

منم مثل آلما خانم ازتون دعوت می کنم که دوست داشتین ده تا از نعمتهایی که خداوند بهتون داده رو فهرست کنید تا با هم بخاطر نعمتهامون شکرکزاری کنیم.

ایمیل وارده : زمان

ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺍﺩ ؛ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ 


ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﭘﺲ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﯾﺪ ! 


ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﺪ …
 

** ایمیل وارده

ماندن هنر می خواهد


"آدمها می آیند
گاهی در زندگی ات می مانند
گاهی در خاطره ات
آن ها که در زندگی ات می مانند
همسفر می شوند
آن ها که در خاطرت می مانند
کوله پشتیِ تمامِ تجربیاتت برای سفر!
گاهی تلخ
گاهی شیرین
گاهی با یادشان لبخند می زنی
گاهی یادشان لبخند از صورتت برمی دارد
اما تو لبخند بزن
به تلخ ترین خاطره هایت حتی
بگذار همسفر زندگی ات بداند
هرچه بود؛ هرچه گذشت
تو را محکم تر از همیشه و هرروز
برای کنار او قدم برداشتن ساخته است
آدمها می آیند
و این آمدن
باید رخ بدهد
تا تو بدانی
آمدن را همه بلدند
این ماندن است

که هنر می خواهد

 

**این متن رو توی یه جامعه اجتماعی دیدم و خوشم آمد.جالب بود. :)

غذای دیروز

سلام 

خب 

طاعاتتون قبول. 

ان شاالله که روزهای ماه رمضان به خیر و برکت سپری بشه. 

از آنجاییکه در تعطبلات تابستانی یک عدد بانوی فراغ بال در خدمت خانواده است!از اول ماه رمضان برا خودم و مامان پخت و پز رو تقسیم کردم که عزیزان از دستپخت بنده بی نصیب نمونند و به مادرجان اعلام کردم که : افطاری با منِ ‌و سحری بعهده مادر جان. 

و به این ترتیب یه برنامه برای افطار نوشتم که هر روز فکر کردن به اینکه: چی درست کنم؟ نداشته باشم.بعله که همچین دخملیم من  و اینکه کلی آش و سوپ تدارک دیدم توی برنامه + چندتا غذای دیگه اما بیشترین غذاها انواع سوپ و آشه.

و اما داستان این پست - دیروز که وب هیدرا بانو بودم و بحث افطاری و اینا بود قرار شد من از غذای دبروزم بگم و اینکه چیه و چطوره. 

از آنجاییکه من همیشه عاشق درستیدن غذاهای جدیدی هستم که به ذائقه ام خوش بیاد و از مواد اولیه اش خوشم بیاد!! این سوپ دیشب که اسمش بود {سوپ حریره} رو باز هم با کمک نت جان عزیز!! پختم و خدا رو شکر همه خوششون اومد. 

البته که لینکهای زیادی این غذا رو آموزش دادن اما من اتفاقی در گشت و گذار میان سوپ ها و آش ها اینجا پیداش کردم. 

ناگفته نماند که از آنجاییکه مقاومت در برابر تغییر همیشه وجود داره - قبل تست غذا اظهار نظرهای مختلفی دریافت کردم. 

مثلاْ داداش جان : عاقا شما یه مدت بسیار در دنیای چت می گشتی الان به جای چت میری غذای جدید می کشفی! من باید با این گوگل صحبت کنم که توی آشپزی دخالت نکنه!!! که شما تشویق به تجربه های جدید بشی و ما نیز هم !! 

داداش گوگولی: آجی بازم داری آش می پزی؟ 

بابا: اووم دختر بابا داره چکار می کنه؟ کمک میخواد؟ 

مامان: چه بوهای خوبی راه انداختی - بوش که خوبه حالا ببینیم چی در میاد. 

خاله دختر جان: من همیشه دستپختت رو دوست دارم.بعداْ دستورشو بهم بده . (من : هنوز که معلوم نی چی در میاد! او : من بهت اعتماد دارم که خوشمزه میشه) 

 

و اما غذایی که من پختیدم شد این  : 

 

و واکنشها بعد تست و خوردن غذا : 

داداش جان : اوووم خوبه ها.خب من که همیشه میگم غذاهات خوشمزه است  

داداش گوگولی : من دوست دارم اما همش آش و سوپ برا افطار؟ (- بلی برا اینکه هم سبکه هم مقویه هم مواد مغذی بدنت تامین میشه

بابا و مامان و خاله دختر : خعلی عالی بود.  

* * * * * 

اصن هم خودشیفته نیستم.