دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

همینجوری

عرضم به حضورتون که امروز کلی با خاله دختر جان (زن داداشی) خوش گذروندیم. البته جای خاصی نرفتیم ها! فقط با هم که بودیم کلی حرف زدیم و کلی تعریف کردیم و از این چیزا! داشتم بهش یه کتاب رمان از قفسه کتابام می دادم که بخونه توش چی پیدا بشه خوبه! ( نه اینکه کتابی که بخونم توی قفسه واسه خودش جا خوش میکنه تا چی بشه اینم همونجوری) یه اسکناس ۱۰۰۰تومنی نو! و یه دستور آشپزی راجع به پختن پیتزا! خاله دختر هم کلی از اون دستور پخت خوشش اومد و ذوق زده شد! 

تازه قرار فردا براش کوکوی بادمجون درست کنم!آخه مابین حرفهامون فهمیدم که تا حالا اونجوری که ما درست میکنیم کوکوی بادمجون درست نکردن!(الان فهمیدم که خواهرها چقدر توی آشپزی متفاوتند) مامان جان من کلی غذای خوب و خوشمزه درست میکنه و خاله جان هم ! اما باز هم نحوه درست کردنشون و پختن بعضی غذاهاشون خیلی متفاوته با هم! 

 

خلاصه که اینجوریاست. 

دکتر خان ما رفتن تورنتو برای ادامه تحصیلات! و من نمی دونم برای ادامه استفاده از داروهام برم پیش دکتر جانشینی که تعیین کرده یا کلاْ بی خیال بشم تا بعد!

عکس العمل ...

بعد از اون آزمون جمع بندی و اینکه برگه های عملکردشون رو دادم دستشون که ببرن خونه! با انبوهی از مادران مضطرب و نگران روبرو شدم که : 

- خانم معلم ؛ همین نمره رو توی کارنامه اشون میذارین؟ 

- خانم معلم  ؛ به بچه میگم مگه عینک می خوای که سوال به این آسونی رو جا انداختی؟ 

- خانم معلم  ؛ نمیشه یه فرصت دیگه بهشون بدین؟ 

- خانم معلم  ؛ باباش باهاش حسابی تمرین کرده.تازه به من میگه تو میری سر کار بچه افت تحصیلی پیدا کرده! 

 

فکر کنین من از عکس العمل مادرا    و اینکه به فکر بچه هاشون هستن(البته نمره ی بچه توی کارنامه)   .خلاصه گفتم که من انتظار بیشتری ازشون داشتم و این نمره هم تاثیرگذار هست و با بقیه فعالیتهاشون جمع میشه! 

داشتم به این فکر می کردم که چرا فقط مادر بچه هایی که درسشون عالیه اینقدر حساسند؟ از هر لحاظ (چه پیگیری درسها باشه - چه حضور در جلسات باشه - چه مراجعه برای وضعیت تحصیلی باشه) در عوض اولیای بچه هایی که نیاز به حمایت توی خونه دارن که بهتر بشند اصلاْ نمیان حال و احوالی از دانشمنداشون!! بپرسن.  

گاهی به خودم میگم انگار این بچه ها مثل یه گیاه خودرو باید رشد کنند!! هر چی شد شد برای بزرگتراشون مهم نیست! و دلم به حالشون میسوزه! 

 

=*=+*+* از وضعیت بد آزمون ریاضی به مدیرخان می گفتم و اینکه واقعاْ تعجب کردم که چی شد که اینجور شد. آقای مدیر به من یه راه پیشنهاد کردن و اونم طرح سوالات (خوندن سوالات) سر جلسه و به صورت تک تک بود که بچه ها همون لحظه جواب بدن و بعد بریم سراغ سوال بعدی! 

برای جمع بندی فارسی که جواب داد. 

ببینیم آزمونهای بعدی چی میشه.

نا امیدی

این بچه های من اینقدر که بازیگوشند ! به فکر درس و زندگی نیستن! 

 

بچه هه توی مفاهیم ریاضی به صورت شفاهی مثل جت عمل میکنه بهش برگه دادم (آزمون جمع بندی و اینا) در حد لالیگا گند زده به تمام باورهای من در مورد خودش! 

 

 

منم امروز این شکلی    رفتم سراغشون و یه نیم ساعتی موعظه شون کردم و البته آنچه به جایی نرسد نصیحته!! 

 

یه آشی براشون پختم که حساب کار دستشون بیاد! تمرین کردن و نحوه شو گذاشتم به اختیار خودشون! اما با تعیین حدود (برای هر نوع تمرین اشتباه یک صفحه تمرین توی دفتر!!!) 

 

اما خدائیش زدن تو برجکم!

تعطیلی

شما فکر کن من ۴شنبه به بچه ها تکلیف آدینه دادم و همیشه که دو برگه میشد(دو طرفه) این بار ۳ برگه ی پشت و رو بهشون دادم و دیکته شب. بچه ها برگشتن میگن: خانم اجازه! مگه شنبه تعطیله؟ 

- نه چطور مگه؟ 

- آخه بهمون ۴ برگه دادین که بنویسیم! 

- نخیر تعطیل نیست - اینا هم زیاد نیست . تنبلی هم نکنین و پسرای خوبی باشید. 

++++++++++++ 

 

دیشب اعلام شد: تمام ادارات و مدارس استان البرز به علت آلودگی هوا تعطیل! 

 

فکر کنین! 

همونی شد که میخواستن! 

 

حالا فردا که برم مدرسه میگن: اجازه شما می دونستین تعطیل میشه ولی به ما نگفتین؟ 

 

*+*+* حالا بیا بهشون ثابت کن من خبری از تعطیلی نداشتم! *+*+*+* 

شیر کلاغ!

دیروز زنگ فارسی توی کتاب بچه ها یه تصویر بود که کلاغی به همراه جوجه اش در جایی شبیه گودال آب دیده می شد و از بچه ها خواسته شده که تصویرخوانی کنند و هر چه می فهمند توضیح دهند. 

داشتم بالای سر بچه ها رفت و آمد می کردم و نوشته هاشونو میدیدم که این موضوع مطرح شد. بچه ی کلاسم نوشته بود کلاغ به جوجه اش شیر میدهد تا بزرگ و قوی شود!!! 

برگشتم میگم : مگه کلاغ به جوجه اش شیر میده؟ 

- خانم جوجه ی کلاغ شیر نمیخوره؟بزرگ بشه؟ 

- نه عزیزم! جوجه ی کلاغ که مثل بچه ی آدم نیست که شیر بخوره!! 

خلاصه این بار دیگه نتونستم جلوی خنده ام رو بگیرم و زدم زیر خنده! 

بچه هه هم هنوز متعجب از اینکه جوجه کلاغ شیر نمیخوره!مشغول پاک کردن جمله هاش شد. 

 

 

 

 

خلاصه این بود ماجرای ما!

!!!

هیچ کس آشفتگی ات را شانـــــه نخواهد زد !

این جمع پر از تنــــهاییست