دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

همینجوری

عرضم به حضورتون که امروز کلی با خاله دختر جان (زن داداشی) خوش گذروندیم. البته جای خاصی نرفتیم ها! فقط با هم که بودیم کلی حرف زدیم و کلی تعریف کردیم و از این چیزا! داشتم بهش یه کتاب رمان از قفسه کتابام می دادم که بخونه توش چی پیدا بشه خوبه! ( نه اینکه کتابی که بخونم توی قفسه واسه خودش جا خوش میکنه تا چی بشه اینم همونجوری) یه اسکناس ۱۰۰۰تومنی نو! و یه دستور آشپزی راجع به پختن پیتزا! خاله دختر هم کلی از اون دستور پخت خوشش اومد و ذوق زده شد! 

تازه قرار فردا براش کوکوی بادمجون درست کنم!آخه مابین حرفهامون فهمیدم که تا حالا اونجوری که ما درست میکنیم کوکوی بادمجون درست نکردن!(الان فهمیدم که خواهرها چقدر توی آشپزی متفاوتند) مامان جان من کلی غذای خوب و خوشمزه درست میکنه و خاله جان هم ! اما باز هم نحوه درست کردنشون و پختن بعضی غذاهاشون خیلی متفاوته با هم! 

 

خلاصه که اینجوریاست. 

دکتر خان ما رفتن تورنتو برای ادامه تحصیلات! و من نمی دونم برای ادامه استفاده از داروهام برم پیش دکتر جانشینی که تعیین کرده یا کلاْ بی خیال بشم تا بعد!

نظرات 7 + ارسال نظر
خاطره شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:41 ق.ظ http://rahalost.blogsky.com

سلام
برات آرزوی موفقیت میکنم

سلام.

ممنونم از حضورتون.

ارکیده جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:12 ق.ظ

سلام مریم جون
اجازه خانوم معلم شما دعوت شدید به بازی وبلاگی
زود بیا منتظرتم...



سلام عزیزم.
فکر کنم کمی دیر رسیدم!

بسامه پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ب.ظ

کوکوی بادمجون؟ من تاحالا نخوردم... باید خیلی خوشمزه باشه...
وایییییییی پوللللل... مریم بانویی نصف نصف..
مریم بانویی... یه وقت بی خیال نشی ها... یعنی چی؟ مگه شوخیه؟ عصبانی بشم؟



الان دستورش رو میذارم.

خدائیش کلی ذوق کردن داشت!


حالا چرا عصبانی میشی؟
گفتم همچین خیالی به سرم زده!

عصبانی نشو! باشه؟

حسین پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:18 ب.ظ http://flynn.persianblog.ir/

انشاالله همیشه دور هم شاد باشید

ممنونم.

پسرک پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:50 ب.ظ http://khordenevesht.blogsky.com

راستی کوکوی بادمجان! تا حالا نشنیده بودم باید جالب باشه، دستور پختش چی هست؟
بلکم مصلحت باشد که دارو ها را بی خیال شوید، مراجعه کنید به درگاه حضرت حق!


بله . دلتون نخواد خیلی خوشمزه هستش.
عجالتاً در پست آینده توضیح اجمالی خواهم داد. شاید شما هم در منزل درست کردین!

همه ی امیدم به خداست. اما می ترسم که مصلحتش به مصرف باشه! واقعاً نمی دونم چی بگم!

ابوعدنان پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:46 ب.ظ http://abooadnan.blogsky.com

نمی دونم چرا زنها از صحبت کردن خوششان می آید؟


خب چه اشکالی داره؟

مقداد پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:41 ب.ظ

سلام مریم



علیک سلام.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.