دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

این چند روز

سلام بعد از ۴ روز.! 

خیلی اتفاقای جالبی افتاد! یادتونه که پست قبلی گفتم : نمی دونم چطوری برای واکسیناسیون مرخصی بگیرم؟ 

خلاصه که شنبه به خاطر برگزاری انتخابات و این حرفها - تعطیل شدیم و من هم  بلافاصله عازم درمانگاه هلال احمر - مرکز استان - شدم و کارم رو انجام دادم. 

و خیلی هم خوشحال شدم که مجبور نشدم از مدیرخانم درخواست مرخصی کنم. 

دیروز و امروز هم از صبح داشتیم میدودیم و تا ظهر به سرعت گذشت!از بس که سرمون توی اسناد و مدارکی بود که مدیر خانم باید می برد اداره! و ایشون ما رو هم زا به راه! (اگه درست باشه املاش) کردن!! دیروز که منو تا ساعت نزدیک ۲ نگه داشته! بهش یه چیزی هم میگی - میگه: از اداره گفتن که با نیروهای دفترت! این کار رو تموم کن! 

آخه هیشکی نیست بهش بگه: اگه راست میگی از اون نیروهات نگهدار که حق و حقوق دوبله میگیرن و عین خیالشون نیست! نه من! هرچند برام مهم نیست! اما حرفم رو بهش زدم !یه جورایی و اونجور نیست که هیچی نگم. 

خلاصه که  خدا رو شکر  همچین کارام رو جور کرد! که محتاج نباشم منت!کشی کنم!! 

نظرات 1 + ارسال نظر
مامیچکا دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ب.ظ


چه خوب....
خدا رو شکر که کارهات جور شده...برات دعا کردم...


ممنونم گلم.
آره خیلی خوب بود- همه چی جور شد که کارم بی منت باشه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.