ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
سلام بعد از ۴ روز.!
خیلی اتفاقای جالبی افتاد! یادتونه که پست قبلی گفتم : نمی دونم چطوری برای واکسیناسیون مرخصی بگیرم؟
خلاصه که شنبه به خاطر برگزاری انتخابات و این حرفها - تعطیل شدیم و من هم بلافاصله عازم درمانگاه هلال احمر - مرکز استان - شدم و کارم رو انجام دادم.
و خیلی هم خوشحال شدم که مجبور نشدم از مدیرخانم درخواست مرخصی کنم.
دیروز و امروز هم از صبح داشتیم میدودیم و تا ظهر به سرعت گذشت!از بس که سرمون توی اسناد و مدارکی بود که مدیر خانم باید می برد اداره! و ایشون ما رو هم زا به راه! (اگه درست باشه املاش) کردن!! دیروز که منو تا ساعت نزدیک ۲ نگه داشته! بهش یه چیزی هم میگی - میگه: از اداره گفتن که با نیروهای دفترت! این کار رو تموم کن!
آخه هیشکی نیست بهش بگه: اگه راست میگی از اون نیروهات نگهدار که حق و حقوق دوبله میگیرن و عین خیالشون نیست! نه من! هرچند برام مهم نیست! اما حرفم رو بهش زدم !یه جورایی و اونجور نیست که هیچی نگم.
خلاصه که خدا رو شکر همچین کارام رو جور کرد! که محتاج نباشم منت!کشی کنم!!
چه خوب....
خدا رو شکر که کارهات جور شده...برات دعا کردم...
ممنونم گلم.
آره خیلی خوب بود- همه چی جور شد که کارم بی منت باشه.