دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

ماجرای این چند وقت که نبودم.

سلام به همه. 

 

امیدوارم که خوب و خوش وسلامت باشید. 

 

این چند روز که نبودم مشغول رتق و فتق امور در عروسی دائی زاده (پسر دائی) بودیم. 

انشااله عروسی شما و با آرزوی خوشبختی همه ی دخترا و پسرا. 

 

ممنون که با کامنتهاتون نشون دادین که براتون مهمم. 

 

میام براتون تعریف میکنم. 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مامیچکا شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:33 ب.ظ http://mamichka.blogsky.com/

سلام مریم بانو جون....
من فکر می کردم منظورت از عروسی عروسی داداشی جون بود... ولی گویا نه...
زود بیا بگو چی شددددد

سلام مامیچکایی.

نه بابا! عقد داداش جان موند برای بعد از ماه رمضان انشااله و جشن عروسی به امید خدا سال آینده.
انشااله عروسی شما.

چون اختلاف سنی بچه های فامیل با هم کمه اگه خدا بخواد فاصله های عروسیشون هم همینجوریه تقریباً!!!

میگم برات که چی شد

پسرک شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:40 ب.ظ http://khordenevesht.blogsky.com/

به به، به سلامتی
ایشالا که خوش گذشته باشه

سلامت باشید.

عرض میکنم خدمتتنون.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.