دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

زن که باشی...

زن که باشی ...
عاقبت یک جایی ،یک وقتی...
به قول شازده کوچولو...
دلت اهلی یک نفر می شود ...
و دلت ،برای نوازش هایش تنگ میشود ...
حتی برای نوازش نکردنش ...
تو میمانی و دلتنگی ها...
تو می مانی و قلبی که لحظه های دیدار تند تر می تپد..
سراسیمه می شوی ،بی دست و پا می شوی...
دلتنگ می شوی ،دلواپس می شوی...
دلبسته می شوی ؛و می فهمی...
نمی شود "زن" بود...
و عاشق نبود...

نظرات 4 + ارسال نظر
ارکیده دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:20 ق.ظ

سلام بر خانوم معلم عاشق بوووووووووووس
اجازه خانوم عاشق شدید...؟!مبارک باشه
خانوم اجازه ما هم عاشق شدیم مگه چیه
آخه زن باشی وعاشق نشی که نمیشه
کلا خدا همه عشقارو یک جا تو وجود زنها قرار داده
عشق به همسر عشق به فرزند اصلا کلا عشق به جنس مخالف
برای بقای نسل اگه اینطوری نباشیم که زن نیستیم
اجازه خانوم درست گفتم...؟؟

سلام بر ارکیده بانوی گل گلاب.

نه بابا!
من از کجا؟ عشق از کجا؟

دیدم متنش جالبه کمی هم دلم گرفته بود گفتم بنویسمش اینجا!

خداوند عاشق بود که انسان را آفرید.


چی بگم؟نظر خاصی ندارم.

پارسبانو شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:57 ب.ظ http://taranomebahary.blogsky.com

مریم خانم متن قشنگی بود
ولی به نظر من دلتنگی و دلواپسی به دلیل احساسات لطیف زن هست نه عاشق بودن

سلام بر پارسبانو.

هر دو با هم به نظر من نقش دارن!

ممنون از شما.

دابای پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 09:30 ب.ظ

سلام مریم بانوی من...
واقعا نمی شه زن بود و عاشق نبود..

سلام.

ممنون از شما.

وحید پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:06 ب.ظ http://toptop-1392.blogsky.com

خیلی قشنگ بود.چه وبلاگ قشنگی داری.

سلام.
ممنون از شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.