دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

سفرنامه(4)

روز آخر هم ماجراهایی داشت. 

قبل از نماز صبح رفتیم حرم که نماز صبح به جماعت حرم برسیم.بعد از نماز که زیارتنامه خوندن و بعدشم مامان گفت بریم رواق غدیر گل بگیریم (حتما می دونین صبحها بعد از نماز صبح گلهای بالای ضریح رو بعد از خشک کردن در رواق غدیر بعد ختم قران بین حاضران تقسیم میکنند).خلاصه به سمت رواق راه افتادیم و دیدیم یه آقای خدام جلوی در ایستاده گفتی برای ختم قران کجا بریم؟به سمت پشت ساختمان اشاره کرد که خانمها از انجا وارد شوند.رفتیم و دیدیم در بسته است.برگشتم میگم: ورودی خانمها که بسته است؟ 

- خب حتما مامورانش تشخیص دادن که بسته باشه! 

-  

خب الان ما چه کنیم؟ 

- هیچی! دیگه نمیشه رفت داخل! 

گفتیم خب از اینجا بریم داخل 

- نه نمیشه.اینجا فقط آقایون باید بیان داخل! 

- گفتم : مامان بیا بریم. میگه که نمیشه.چه کنیم دیگه قسمت نبوده! 

- داشتیم می رفتیم طرف حرم و من در فکر که چه حکمتیه که ما برسیم اینجا و مردونه باز باشه و زنونه نه! 

که شنیدم یه بچه با صدای بلند داره گریه می کنه. 

 

4 

 

برگشتم سمت صدا و دیدم دقیقا روبروی جایی که ما ایستاده بودیم یه دختر بچه که بعد فهمیدم اسمش مریم هست داره گریه می کنه و با گوشیی که دستش بود صحبت میکرد. 

- من نمی دونم کجام.گم شدم دیگه. توی حرمم اما نمی دونم کجاست. (گریه با صدای بلند) 

- رفتم جلو و گفتم : بگو صحن غدیر هستی. 

مریم- میشه شما بهشون بگین. و گوشی رو داد به من 

- سلام. (دیدم پشت خط یه آقایی صحبت میکنه.) 

گفتم بچه تون توی صحن غدیره.شما کجایین؟ 

- من هم سحن غدیرم جلوی کفشداری 16 (از جوابش فهمیدم که اون آقا هم خوب نمیشناسه موقعیتی که ایستاده رو ) 

و گفتم: شما همانجا بمونین من بچه رو میارم اونجا. 

نمی دونین چقدر دلم به حال بچه سوخت که داشت اونجوری گریه می کرد.شروع کردم به صحبت باهاش که گریه اش قطع شد. 

خلاصه فهمیدم 5سالشه و از ایلام اومده زیارت به همراه عمه و پدرش.موقع نماز همدیگه رو گم کردن و دومین بارشه که میاد زیادت. خلاصه این حرفها باعث شد که گریه یادش بره و رسیدیم به صحن جمهوری (جایی که کفشداری 16 داشت) 

- شماره پدرت رو بلدی؟الان شماره اش رو بگیر ببینم دقیق کجا ایستاده؟ 

مریم - به یاد ندارم شماره رو. 

- الان داشتی صحبت می کردی که! 

م - خودشون بهم زنگ زدن. 

گوشی رو گرفتم و با آخرین شماره تماس گرفتم (آخه کفشداری 16 شماره 1 و 2 داشت و می خواستم بدونم کدوم طرف دنبال باباش باشیم) به آقاهه میگم : 

آقا جلوی کدام کفشداری هستین؟1 یا 2؟ 

میگه کفشداری 16! 

گفتم خب آخه این جا دو تا 16 هست. می خوام بدونم کدومش؟ (بازم با خودم گفتم حتما اون آقا هم دقت نکرده که دو شماره 16 هست و خیلی هم نگرن به اش هست) در این افکار بودم که از مریم کمک بگیرم در مورد ظاهر باباش و اینکه چه شکلیه و اینا که دیدم آقای دیگه ای گوشی رو از باباهه گرفته و میگه صحن جمهوری- روبروی پنجره فولاد 

اینجوری مشکل من هم حل شد و به سمت پنجره فولاد رفتم و دیدم که اون آقا خدام کنار پنجره فولاد بود و دیدم که گوشی رو داد به کدوم آقا. به مریم میگم بابات رو از اینجا می شناسی؟ میگه هنوز که ندیدمش.رفتیم جلو و گفتم اون آقا باباته؟ و اشاره کردم به کسی که گوشی دستش بود. 

مریم:    بابامه  

 رفتیم جلو و شاهد خوشحالی پدر و دختری که همدیگه رو پیدا کردن شدم خلاصه پدره کلی تشکر کرد و منم گفتم لطفا بیشتر حواستون به بچه باشه و به مریم کوچولو که حالا خندان خندان بود گفتم : تو هم از کنار بابا و عمه ات دور نشو که گم نشی.منم دعا کن وقتی می ری حرم. 

 

و به این ترتیب حکمت نرفتن ما به رواق باز گرداندن کودکی به آغوش خانواده بود

نظرات 3 + ارسال نظر
ارکیده شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:41 ق.ظ

وای خوش بحالت مریم جون
این کارت خیلی بهتر ازون گل گرفتن بود
کلی ثواب بردی
اجازه خانوم ما همیشه دست مامانمونو میگیریم تا یه وقت خدایی نکرده گم نشیم تازه ما هیچ وقت گم نمیشیم این مامانمونه که اکثر اوقات مارو گم میکنه

شاید حکمتش همین بود؟
امیدوارم مریم کوچولو دعام کرده باشه.

آفرین به دختر قشنگم که حواسش هست!

که مامانت گمت می کنه؟؟!!

حسین پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:59 ب.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

شما جاذبه بچه کوچیک دارین
اگه من بودم کلی هم بغلش می کردم
حواسم پدر و عمه بی فکرش کجا بوده؟
خدا خیرتون بده


جاذبه ی بچه کوچیک!

خب دیگه نوازش و بغل هم داشتیم دیگه!

نمی دونم والا.

ممنونم

بسامه پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:32 ب.ظ

وای الهی مریم جون....
تو خیلی خوبی
خواهشا منو پیدا کردی به اغوش گرم خانواده برنگردون می خوام پیش خودت بمونم...


عزیزم از کجا معلوم من خوبم؟

خب به آغوش گرم مرد خانواده تحویلت میدم! خوبه؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.