ارکیده
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 ساعت 11:11 ق.ظ
اجازه خانوم ما که از اول گفتیم یه قرار بزاریم شما قبول نمیکنین
اجازه اگه قرار بزارین همدیگرو ببینیم دیگه من به حسین نمیگم تنبل
اینطوری خوبه قول میدم...
خانم گل منظورم قرار از لحاظ اینکه به هم قول بدیم.نه اون قرار.
ارکیده
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 ساعت 09:17 ق.ظ
اجازه آخه حسین لبخند زده گفتم شاید
برای اون دعا کردین خب
اصلا حسین تنبله خودت بیست بگیر برو خانوم معلم میخواست دعا کنه که برایت قبولی در کلاسم را آرزو میکنم تا دیگه تو کلاسم نبینمت هان خوب شد
از دست تو. نخیر این آرزوم برای همه بود فکر کنم یه قرار بذاریم که دیگه همدیگه رو مسخره نکنین خیلی خوب بشه!
اجازه خانوم ما که از اول گفتیم یه قرار بزاریم شما قبول نمیکنین
اجازه اگه قرار بزارین همدیگرو ببینیم دیگه من به حسین نمیگم تنبل
اینطوری خوبه قول میدم...
خانم گل منظورم قرار از لحاظ اینکه به هم قول بدیم.نه اون قرار.
اجازه آخه حسین لبخند زده گفتم شاید
برای اون دعا کردین خب
اصلا حسین تنبله خودت بیست بگیر برو خانوم معلم میخواست دعا کنه که برایت قبولی در کلاسم را آرزو میکنم تا دیگه تو کلاسم نبینمت هان خوب شد
از دست تو.
نخیر این آرزوم برای همه بود
فکر کنم یه قرار بذاریم که دیگه همدیگه رو مسخره نکنین خیلی خوب بشه!
از دست شما دو تا
نمیذونم چی باید بگید اما میدونم چی کار کنید بیست بدین از کلاس ما برن
خارج از شوخی این وب جز وبهایی که مخاطب خاص نداره و همه چی عمومیه
خب . باشه حالا یه سوال کرده بودا! اشکالی نداره اما حواسشو جمع میکنه که سوالای خوب بپرسه!
مخاطب خاص!
ای بابا!
آری ما مخاطب خاص نداریم!
ارکیده !!!! این چه حرفیه
همین رو بگو!
آخه من چی بگم به این ارکیده بانو!
اجازه خانوم اجاااااااااااازه
این دعا رو فقط برای حسین کردید یا برای ما هم بود
آیا من از کسی نام بردم؟
آیا من گفتم که برای کس خاصی نوشته ام؟
عزیزم این آرزومه برای همه ی دوستام.که شما هم جزءشون هستی.