دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

اول...

اول آبى بود این دل، آخر اما زرد شد


آفتابى بود، ابرى شد، سیاه و سرد شد


آفتابى بود، ابرى شد، ولى باران نداشت


رعد و برقى زد ولى رگبار برگ زرد شد


صاف بود و ساده و شفاف، عین آینه


آه، این آیینه کى غرق غبار و گرد شد؟


هر چه از هر چیز و هر ناچیز دورى کرد، شد


هر چه روزى آرمان پنداشت، حرمان شد همه


هر چه مى پنداشت درمان است، عین درد شد


درد اگر مرد است با دل راست رویارو شود


پس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟


سر به زیر و ساکت و بى دست و پا مى رفت دل


یک نظر روى تو را دید و حواسش پرت شد


بر زمین افتاد چون اشکى ز چشم آسمان


ناگهان این اتفاق افتاد؛ زوجى فرد شد


کودک دل شیطنت کرده است یک دم در ازل


تا ابد از دامن پرمهر مادر طرد شد 

 

هر چه با مقصود خود نزدیک تر مى شد، نشد 


پ.ن:  

حالا 

هیچ چیز دیگر مثل قبل نخواهد بود

نه من دیگر آن دخترک سابقم،

نه تو آن توی قدیمی.

بعضی حرف ها وقتی گفته می شوند

فقط سکوت را نمی شکنند؛

چیزهای دیگری هم هست...

مثلاً باورها، عادت ها، مرزها.

مثلاً یک قلب کوچک ساده،

که حالا دیگر نمی تپد!

نظرات 5 + ارسال نظر
آیور شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:31 ب.ظ http://exemotion.blogfa.com

شعر مال خودتونه ؟! همچنین اون پ.ن؟!

نه عزیزم.
یه جا دیدم قشنگ بود نوشتم اینجا.
بذار چون اینها توی سیستمم بودن یادم نمیاد از کجا آوردمشون

حسین جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:57 ب.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

شما چند بعدی تر

نظری ندارم.

حسین جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:55 ق.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

شما خانم ها کلا عجیب ، ناشناخته و چند بعدی هستین


ما خانمها؟
من جمله تون رو اصلاح می کنم :

آدم ها موجوداتی عجیب و ناشناخته و چند بعدیند! چون آدمند!

بسامه پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:44 ب.ظ


مریم بانویی... چی شده؟

چیزی نشده بسی جون.

حسین پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:58 ق.ظ http://varonegi.persianblog.ir/


؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.