دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

!!

کاش می توانستم راحت حرف بزنم …
چیزی بگویم از دلتنگی …
میان آدم هایی که در این اتاق مجازی جمع شدند …
فقط می گویم منم دلتنگم 


 

تو که می آیی
پنجره ای باز می شود
پرده بی رنگ دلتنگی
کنار می رود
آرام میان جانم
خانه می کنی
 

ترسناکه! آدم دلتنگ چیزی یا کاری بشه که می دونه ناشدنیه !

نظرات 3 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:32 ق.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

مرموز شدین مریم بانو

حسین سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 02:28 ب.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

حالا تنگ چی هست دل مریم بانو؟

دل است دیگر
یا شور می‌زند
یا تنگ می‌شود
یا می‌شکند
آخر هم مهر سنگ بودن
…می‌خورد روی پیشانی‌اش


یاد گرفتـــه ام
انسان مدرنـــی باشــــم
و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم
بـه جای بغـــــض و اشــــک
تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه
هوای بـــد ایــن روزهــا
آدم را افســــــــرده میکنـد ..!

پسرک سه‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:06 ق.ظ

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.