دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

لبخند سیمانی

تصور کن: نگاهی را که در تکرار، میخندد

کسی را که میان گریه اش بسیار، میخندد

کسی که دوست دارد، آسمان زیر سرش باشد

و گاهی می نشیند:هی به این افکار میخندد

شده در یک نمایشنامه در نقش کسی باشی

که پنهان از تو میگرید و در انظار، میخندد؟

منم بازیگری که نقش بازی میکند هر روز

برای خنده ی حضّار،بالاجبار،میخندد

برای دیدنم ای دوست!یک لحظه تصور کن:

کسی را که میان گریه ی بسیار،میخندد 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
حسین پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:55 ق.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

اطلاعاتی از این قسمت در دسترس نیست.
این بخش بلوکه شده است

صحیح!
اطلاعات طبقه بندی شده؟
عدم دسترسی به اطلاعات!!

هوا خیلی خوبه

حسین پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 05:55 ق.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

ای بازیگر گریه نکن ما هممون مثل همیم
صبح ها که از خواب پا میشیم نقاب به صورت میزنم
یکی معلم میشه ویکی میشه ...

بازیگر؟؟
گریه؟؟
یکی دیگه چی؟

پسرک چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:01 ب.ظ

از نظر مفهوم، شعر تامل برانگیز و هنرمندانه ای بود.
یاد شعر "باغ من" از اخوان ثالث افتادم:
"... باغ بی برگی
خنده اش خونی است اشک آمیز..."

ممنونم از شما.

باغ بی برگی ...

ارکیده چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:44 ق.ظ

سلام مریم جون بوووووووووس
آخییییی چه شعر زیبایی
این دخمل وببین چه نازه اخمشو بگردم الهی میشه بدیش به من یه گاز ازون لپاش بگیرم هر چند دلم نمیاد
اجازه خانوم اجاااااااااااازه این دختره شاگرد جدیده

سلام عزیزم.
ممنون.
نه دلت میاد؟دخملم رو گاز بگیری
شاید

فقط من! چهارشنبه 3 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 05:21 ق.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/

شعر خیلی جذابی بود و عکس خیلی خیلی بامزه!
آدم هوس میکنه کلی این دخمل رو بچلونه و نازش رو بکشه


دست نویسنده ی اصلیش درد نکنه.
عکسه خیلی برای من جالب بود.
موافقم باهاتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.