دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

بــاغ مــن

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی روز و شب تنهاست ،
با سکوت پاک غمناکش.

ساز او باران ، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تا پودش باد

گو بروید، یا نروید، هر چه در هر جا که خواهد
یا نمی خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست

گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید

باغ بی برگی
خنده اش خونی ست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصلهــا ، پــاییـ
ـــز ...  

 

بــاغ مــن/کتاب زمسـتــان ... مهـدی اخــوان ثـالــث

نظرات 10 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:57 ق.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

این نقطه نقطه ها چیه؟

چیز خاصی نیست.

حسین سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:23 ق.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

چی کار کنم من؟
میام اینجام نفس خبیثم فعال میشه

نفس خبیث .....

......

حسین سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 05:56 ق.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

بله واقعا
خود شیفته شدین دوباره؟



واقعا که .....

حسین دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 05:43 ب.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

نه دیگه
با این سن







خدا منو حفظ کنه که باعث میشم یکی شعر بخونه

ارکیده دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 ق.ظ

اجازه خانوم معلم شعرتون خیلی زیبا بود
اجازه ما دلمون برای بارون تنگ شده



دست آقای اخوان درد نکنه

بارون هم میاد ایشالا

حسین دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:21 ق.ظ http://varonegi.persianblog.ir/

یعنی اگه نبودی من کجا شعر میخوندم؟
سال تا سال هم یک شعر نمیخوندم.
خش خش برگ های خشک رو نگفتی با این سن هنوز دوست درام از روشون رد بشم خش خش کنن

یعنی من نبودم شما شعر نمی خوندی؟؟
عجب!

من هم خش خش برگها را دوست می دارم
با کدوم سن؟
!!!

فقط من! یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 05:50 ب.ظ http://jostejoogar2011.persianblog.ir/

پاییز را دوست دارم چون نه از گرمای بیدادگر تابستون در آن خبری هست و نه از سرمای سوزاننده ی زمستون !
آفتاب هست و سرما هست و باران هست و باد نیز هم !
و من در میانه ی این جمع ، تماشاگری پر اشتیاقم که به نمایشگاه رنگ آمده ام!!

ابر و باد و مه و خورشید و ....
خلاصه که بله نمایشگاه رنگه.
راست میگین.

سپاس از شما

memole شنبه 27 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:58 ب.ظ

این شعر کتاب ادبیات نبود؟
نوعی ایهام و استعاره بود
باغتان همیشه سبز و پرمیوه
دلتان بهاری
لبخندتان به زیبایی رنگهای پاییزی

مقداریش توی کتاب ادبیات هم بود.

آه خدای من!
ممنون عزیزم.
امیدوارم این آرزوها برای خودت هم محقق بشه

پسرک شنبه 27 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ

احسنت، شعر زیبایی برگزیدید؛
شعر شکوه غم انگیزی داره.

ممنون از شما.
حال و هواش پائیزیه مثل این روزها....

بسامه شنبه 27 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:43 ب.ظ

باغ بی برگی کجاییش زیبا نیست..
که می گوید که زیبا نیست

استاد اخوان می گوید ....!
ما بی تقصیریم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.