دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

دیدار . . .

لحظه ی دیدار نزدیک است . . .  

  

بگذریم که آقای اخوان این شعر رو به چه هدفی گفتن منتها گویا که داستان هر آمدنی را رفتنیست فعلاً برقراره! منم الان از فرصت پیش آمده استفاده کردم و آمدم که از شما دوستان عزیزم خداحافظی کنم و حلالیت بطلبم. 

امیدوارم که قسمت همه ی مشتاقا بشه سفر به خانه ی خدا. 

 

مدتی نیستم امیدوارم که مریم بانو رو فراموش نکنین.  

تامل

 انگار مملو از حس نوشتنم اما اون حسه موقع نوشتن فرار می کنه!   

ادامه مطلب ...

از اون روزای . . . .

امروز از اون روزا بود. 

دیروز با اداره کل تماس گرفتم و قانون مرخصی و اینا رو پرسیدم. 

امروز به مدیرخان میگم: همچین حالتم میشه که من جایگزین بیارم و اینکه مرخصی بی حقوق نگیرم. 

میگه: می دونی که اینجا محیط کوچیکه و زود منطقه خبر میشه.اصلا نمیشه خانم بانو. 

میگم: خودتون خوب میدونین که بخواین میشه.کاری نداره . من درخواست مرخصی بدون حقوق می کنم و جایگزین هم نمیارم چون از حقوقم کم میشه. 

میگه: فکر نکنم بشه!منطقه هم مرخصی بدون حقوق بهت میده.هم جایگزین گردن خودته! اگه مدرکی یا حرف مستدلی داری برای منطقه بگو. 

خلاصه کلی صحبت کردیم و آخرشم گفت که از نظر من مشکلی نیست!!!اما منطقه شرایطش متفاوته! 

العان خیلی ناآرام نیستم.فقط کمی نگرانم. 

امیدوارم فردا همه چی به خوبی پیش بره و زیاد کش پیدا نکنه. هر چند ته دلم قرصه که اونی که دعوتم کرده - همه چی رو فراهم میکنه.من نباید عجول باشم و کم صبر. 

 

خدایا! کمی صبر می خواهم و کمی آسانی در کارها!  

خدایا! اونجوری که خودت می دونی ردیفش کن.

خدایا!دوست دارم زیاد. . .