دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

....

و امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود دلش آغوش گرم میخواهد!!

دلگیری!

دلم گرفته. 

نمی دونم چم شده. 

دلم تنگ شده برای خیلی چیزا و خیلی موقعیتها. 

 

نمی دونم چکار کنم. 

انگار یه بغض کال ته گلومه! نمی رسه. نمی ترکه .  

 

کاش علاجی داشتم. 

کاش............................ 



پ.ن ) شاهد از غیب رسید: 

 خـــــــدایــــــــــــــــــا در گلویم ابـــر کوچــکی ست که خیــال بـارش نـــدارد.
میــــــشود مــرا بــغل کنـــی ؟!

گاهی...

گاهی این روزها بدجور دلم عاشقانه می خواهد! 

گاهی این روزها بدجور دلم هوایی کارهایی می شود. 

گاهی  این روزها بدجور دلم تنهاست  

گاهی ....

قاصدک

قاصدک!
شعر مرا از بر کن ، برو آن گوشه باغ ، سمت آن نرگس مست ، و بخوان در گوشش، و بگو باور کن، یک نفر یاد تو را دمى از دل نبرد

..??..

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را، 

تا زودتر از واقعه گویم گله ها را، 

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی، 

در من اثر سخت ترین زلزله ها را، 

پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست، 

از بس که گره زد به گره حوصله ها را، 

بگذار ببینیم بر این جغد نشسته، 

یک بار دگر پر
زدن چلچله ها را، 

یک بار هم ای عشق من از عقل میاندیش، 

بگذار که دل حل کند
این مسئله ها را...

!!!

پرسیدند : دوستش داری ؟  

گفتم : دنیای من است....

گفتند : دوستت دارد ؟

گفتم : تنها سوال من است
...............