دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

یک نکته خواندنی


زندگی یک مدرسه است و ما در حال آموختن،

مشکلات درس هایی هستند که می آیند و می روند،

آنچه می آموزیم به ما کمک می کند تا زندگی بهتری داشته باشیم.

 

Life is a school, and we are here to learn,

Problems are lessons that come and go,

what we learn from them will serve us for the rest 

of our lives


پ.ن:وقتی سیستم خراب بشه، پست گذاشتن با موبایل خعلی سخته.

‫‬‎

با عشق علــــــی ستاره بر می گردد


خورشید به یک اشاره برمی گردد


بر مُرده اگر مُحب حیـــــدر بدَمد


جانش به تنش دوباره برمی گردد



عاشقان ولایت و شیعیان علی ،عیدتان مبارک

چالشی چالش برانگیز!

سلام. 

این روزها چالش معرفی کتاب بین دوستان به راه افتاده.دوستانی که میخوانمشان دعوتم کرده اند و من هم دوست داشتم از کتابهایی بگویم که برایم جالبند.با خودم گفتم باید از آنچه برای من جالب بوده بگویم یا آنچه مخاطبم را با مطلب جدید و ماندگاری آشنا کند؟ از متنی بگویم که دوستش دارم یا متنی که راهنما و کارگشا باشد؟خلاصه این دعوتها براستی برای من به شخصه پرچالش بود.از دوستانی که مرا به کتابخوانی ومعرفی کتاب دعوت کردند، سپاسگزارم.

البته با مشکلی هم مواجهم که تصویرهایی پرحجم دارم که باید حجمشان کاسته شود ولی به دلایلی دسترسی ندارم.

پس فعلا نام کتابهایی که دوستشان دارم و شاید برای شما هم جالب باشند:

1.مفاتیح الحیات به قلم آیت الله جوادی آملی

2.فرشته نگهبان به قلم نیکولاس اسپارکس و ترجمه خانم معتکف 

3.هبوط در کویر به قلم دکتر شریعتی

4.قلبم را با قلبت میزان می کنم.به قلم عمران صلاحی و جمعی از طنزپردازان

-؛-؛-؛

فکر کنم یه کم زیاد شد البته در فرصتی مناسب در موردشون بیشتر میگم.

 :))


بعدا.نوشت 1: از دوستان دیگه هم کسی تمایل داشت بهمون کتاب معرفی کنه، خواهش میکنم که بهمون کتاب معرفی کنند.

میلاد آقای مهربان

‬‎

گنبدت از هر کجای شهر سوسو میکند

دست هر آشفته ای را پیش تو رو میکند

در لباس خادمان مهربانت،آفتاب

صبح ها،صحن حرم را آب و جارو میکند

ماه،هر شب،کنج بست شیخ حر عاملی

یاد معصومیت آن بچه آهو میکند

یاد معصومیت آن بچه آهو...یاد تو

کوچه های شهر را لبریز یاهو میکند

باد هم مثل نگهبان درت...بدو ورود

غصه را از شانه های خسته پارو میکند

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت

هر که می آید حرم این عطر را بو میکند

خادمی میگفت که آقا به وقت بدرقه

دست زایر را پر از گلهای شب بو می کند

یادآوری

دیشب اتفاقی سریالی که مدتی قبل پخش میشد رو دیدم که همان شبکه شروع به بازپخشش کرده بود.

"یادآوری" فیلمی که برام یادآور موضوعاتی شد که یادم بمونه چقدر تغییرات تاثیرگذاری مستقیم بر آدمها دارند.بر روی شخصیتشان، احساساتشان، تفکراتشان.

یادآوری برایم یادآور اوقات و لحظاتی بود که دیگر حسی برای صرف کردنشان نمانده، یادآور وقتی که صرف شد و انگار میشد بهتر از آن استفاده کرد.یادآور تغییرات، آدمها و گفتن :هعیی خداااا.

پ.ن:عزیز دردونه بخاطر زردی بستریه؛ دعا کنید زودی بیاد خونه.

:-)★


این چند روز و بانو ;-)

سلام به همه.

یه بانوی خوشحال کمی خسته در حال نوشتنه.

هفته گذشته مشغول فعالیتهای شادمانه بودیم. 

ادامه مطلب ...