در ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ روزهای هفته بدین گونه بوده است :
ﮐﯿﻮﺍﻥ ﺷﯿﺪ = ﺷﻨﺒﻪ
ﻣﻬﺮﺷﯿﺪ = ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ
ﻣﻪ ﺷﯿﺪ = ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ
ﺑﻬﺮﺍﻡ ﺷﯿﺪ = ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ
ﺗﯿﺮﺷﯿﺪ = ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ
ﻫﺮﻣﺰﺷﯿﺪ = ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ
ﻧﺎﻫﯿﺪﺷﯿﺪ ﯾﺎ ﺁﺩﯾﻨﻪ = ﺟﻤﻌﻪ
اکنون به نام روزهای هفته دقت کنید :
ﮐﯿﻮﺍﻥ ﺷﯿﺪ = ﺷﻨﺒﻪ
Saturday = Satur + day
Saturn = ﮐﯿﻮﺍﻥ
---------
ﻣﻬﺮﺷﯿﺪ = ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ
Sunday = Sun + day
Sun = ﺧﻮﺭ (ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ) = ﻣﻬﺮ
---------
ﻣﻪ ﺷﯿﺪ = ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ
Monday = Mon + day
Moon = ﻣﺎﻩ
---------
ﺑﻬﺮﺍﻡ ﺷﯿﺪ = ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ
Tuesday = Tues + day
Tues = God of war = Mars
Mars = ﺑﻬﺮﺍم
---------
ﺗﯿﺮﺷﯿﺪ = ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ
Wednesday = Wednes + day
Wednes = day of Mercury
Mercury = ﺗﯿﺮ
---------
ﻫﺮﻣﺰﺷﯿﺪ = ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ
Thursday = Thurs + day
Thurs = Thor = day of Jupiter
Jupiter = ﻫﺮﻣﺰ
---------
ﻧﺎﻫﯿﺪﺷﯿﺪ ﯾﺎ ﺁﺩﯾﻨﻪ = ﺟﻤﻌﻪ
Friday = Fri + day
Fri = Frig = day of Venues
Venues = ﻧﺎﻫﯿﺪ
بسیار جالبه که غربی ها هم اسم روزهای هفته را از فرهنگ غنی ایرانی گرفتن و ما اصلا خبر نداشتیم و حتی نمیدونیم چگونه واسمون تغییرش دادند !!
مرجع :
تاریخ باستان جلد 10 صفحه 1985
پـــــــــــــدر ...
بـلـنـدتـریـن شــــعــر عــاشـــقـــــــانـه
بـراى یـــک دخــتــر اســت ...
به کسی کینه نگیرید دل بی کینه قشنگ است
به هــمه مــهر بورزید به خدا مــهر قشنگ است.
دست هر رهگذری را بفشارید به گرمی بوســه هم حس قشنگی است
بوســـه بر دســـت پــدر بوســـه بـر گـــونه مادرخداوند متعال در سوره نساء آیه 1 مى فرماید: « یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیبا؛
اى مردم، از پروردگارتان پروا کنید، آن که شما را از یک تن- آدم (علیه السلام)- آفرید و جفت او را از [جنس] او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیار بپراکند. و از خدایى که به نام او از یکدیگر درخواست مىکنید و از [بریدن با] خویشاوندان پروا داشته باشید، که خداوند بر شما نگاهبان است» مفسر عظیم الشان مرحوم طبرسى صاحب تفسیر شریف مجمع البیان در ذیل آیه شریفه مى فرماید آیه دلالت مى کند بر وجوب صله ارحام.
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: « صلو ارحامکم وان قطعوکم؛حِقد (کینه) پنهان کردن دشمنى در دل است و آن از ثمره غضب است؛ زیرا غضب وقتى [به سبب عجز از انتقام] تشفّى پیدا نکرد و ناچار فرو خورده شد به باطن میرود و در آن جا به صورت حقد و کینه درمی آید. کینه از مُهلکات بزرگ است. رسول خدا(ص) فرمود: اَلمؤمِنُ لَیسَ بِحَقُودٍ؛ مؤمن کینه توز نیست».
غالباً کینه ملازم با آفاتى است از قبیل: حسد، دورى و بریدن از شخص مورد کینه، دست زدن به محرماتى از قبیل: دروغ، غیبت، بهتان، فاش کردن راز، پردهدرى، اظهار عیب، شماتت نسبت به بلایى که به وى رسیده و خوشحالى از آن، شادى از ظهور لغزشها و خطاهاى او، استهزا و مسخره کردن وى، اعراض از او در جهت خوار شمردنش، ادا نکردن حقوق او (مانند دین یا صله رحم) و... همه اینها حرام است و به تباهى دین و دنیا می انجامد و ضعیفترین مرتبه کینه این است که از آفات یاد شده احتراز کند و براى کینه مرتکب گناه نشود؛ لکن [برفرض که هیچ یک از اینها پدید نیاید] خود کینه از امراضى است که بر باطن آدمى سنگینى میکند و روح از آن متألّم و در آزار می باشد.
برگرفته از :
دبیرخانه کانون های مهدویت
این سؤال ، موجب دگرگونى شدیدى در زندگى عده اى ، از جمله پیتر دراکر(نظریه پرداز معروف مدیریت)شده است.
معلم او ، در سیزده سالگى، سؤالى پرسیده و گفته انتظار ندارم بتوانید به سؤال من پاسخ دهید. اما اگر در پنجاه سالگى هم نتوانید پاسخى براى آن بیابید ، در این صورت ، حتم بدانید که زندگی تان را ضایع کرده اید.
آن سؤال این است:
" به خاطر چه چیزى باید از تو ، یاد کنند؟"
آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم . . .
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد