دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

. . .

بی تو اندیشیده‌ام کمتر به خیلی چیزها

می‌شوم بی‌اعتنا دیگر به خیلی چیزها

 

تا چه پیش آید برای من نمی‌دانم هنوز

دوری از تو می‌شود منجر به خیلی چیزها  

غیر معمولی است رفتار من و شک کرده است

 چند روزی می‌شود ـ مادر به خیلی چیزها

عکس‌هایت، نامه‌هایت، خاطرات کهنه‌ات

می‌زنند اینجا به روحم ضربه خیلی چیزها

هیچ حرفی نیست دارم کم‌کم عادت می‌کنم

من به این افکار زجرآور، به خیلی چیزها

 

می‌روم هر چند بعد از تو برایم هیچ چیز ...

بعد من اما تو راحت‌تر به خیلی چیزها  

 

مرحومه نجمه زارع

ای ...

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم 


چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم 


به نفس های تو در سایه ی سنگین سکوت 


به سخن های تو با لهجه ی شیرین سکوت