دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

نخود سیاه

می دونم چیز عجیبی نیست اما جالب بود براتون تعریف می کنم:  

دیروز پدرجان نخود خریدن و من هم مانند بانویی خوب تصمیم گرفتم نخودها رو کلا پاک کنیم تا مادرجانمان موقع استفاده ازشون و پخت غذا راحت باشن. 

خلاصه در این امر خطیر و حساس!خاله دختر هم بعنوان ملازم و همراه !دست به کار شدن. بعد از کمی پاک کردن!ناگهان چشمم به چیزی افتاد که بسی جالبناک بود. 

بله آن چیز جالبناک!نخودی سیاه بود!خلاصه بسی شادمانی کردیم که ما نخود سیاه یافتیم!نخود سیاه یافتیم! 

این عملمان باعث شد داداش جان از دیدن فوتبال دست کشیده به سوی نخود مزبور آمده و شروع به تصویر برداری کنن!خلاصه ما هم آمدیم اینجا تا به شما نخود سیاه را نشان دهیم. 

 


 

پ.ن: خب دنبال یه مطلب بودم بذارم اینجا! شاهد از گونی نخودها رسید