دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

گم کرد . . .

گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد

ناخواسته در تیررس راهزن افتاد

در تیررس من گره انداخت به ابرو

آهسته کمان و سِپر از دست من افتاد!

بی دغدغه بی هیچ نبردی دلم آرام

در دام دو تا چشمِ دو شمشیرزن افتاد

میخواستم از او بگریزم دلم اما

این کهنه رکاب از نفس تاختن افتاد...

درگیر خیالات خودم بودم و او گفت:

" من فکر کنم چایی تان از دهن افتاد"...!

حمیدرضا برقعی

پدرانه . . .

نامه ی پدری به دخترش:*
دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ....
چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی....
کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن...
دخترکم به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن...
بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....
دخترکم تو زیباترینی... .
همیشه با این باور زندگی کن...
خودت را فراموش نکن... .
شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد....
اما به یاد داشته باش....
کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند....
دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست....
اشتباه که کردی برخیز....
اشکالی ندارد....
بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند.....
خوب باش ولی سعی نکن این را به دیگران بفهمانی
کسی که ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در می یابد.... زمستان است.... زیاد میشنوی هوا دو نفره است!!!!
به درک که دو نفره است تنها قدم زدن دنیای دیگری دارد..
دخترکم شاید شاهزاده را همه بشناسند اما باور داشته باش....
برای پدرت تو ملکه هستی....
گریه کرده ای؟؟؟؟ رنج کشیده ای؟؟؟؟ سرت کلاه رفت؟؟؟
اذیتت کرده اند؟؟؟ عیبی ندارد.... نگذار تکرار شود....
گاهی تکرار یک درد دردناک تر است!!!
احساس تو با ارزش است خرج هر کسی نکن...
کسی که جای خالیت را با دخترهای دیگری پر میکنند خرج نکن...
پس قدر خودت را بدان و بدان روزی کسی می آید که حاضر است به خاطرت به هیچ دختری نگاه نکند تا بدانی که برایش با ارزشترینی ...
صبور باش می آید این روز.....
و همه چیز را به خدا بسپاااار  

 - - - - - - - -

* جالب بود اما نمی دونم از کجا برش داشتم!!! 

خلاصه قشنگ بود - نوشتیدمش اینجا

......

چه تلخ محاکمه می شوند پاییز و زمستان که برای جان دادن به درخت جان می دهند و چه ناعادلانه کمی آنطرفتر همه چیز به اسم بهار تمام میشود!

سفر نوشت (6)

وای خدای من. 

رسیده بودم به نزدیکی تحقق یه رویا 

رسیده بودم به اوج ِ اوجِ اوجِ یه حس قشنگ. 

خداجونم. 

واقعاً این منم که دارم میام دیدنت؟ 

خونه ی خودِ خودت؟ 

خداجونم! دست خالی اومدم یا دست پر؟ 

ادامه مطلب ...

عکس نوشت (2)

 مسجد شجره:  

 

 

مسجد الحرام :  

 

 

 

صحرای عرفات : 

 

 

نمایی از کوه صفا : 

 

 

مسعی (محل سعی صفا و مروه): 

سفر نوشت (5)

محرم شدیم و بعد از نماز مغرب و عشا در محل مقرر جمع شدیم. 

ادامه مطلب ...