دلانه های بارانی
دلانه های بارانی

دلانه های بارانی

ایمیل وارده : زمان

ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺍﺩ ؛ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ 


ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﭘﺲ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﯾﺪ ! 


ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﺪ …
 

** ایمیل وارده

ماندن هنر می خواهد


"آدمها می آیند
گاهی در زندگی ات می مانند
گاهی در خاطره ات
آن ها که در زندگی ات می مانند
همسفر می شوند
آن ها که در خاطرت می مانند
کوله پشتیِ تمامِ تجربیاتت برای سفر!
گاهی تلخ
گاهی شیرین
گاهی با یادشان لبخند می زنی
گاهی یادشان لبخند از صورتت برمی دارد
اما تو لبخند بزن
به تلخ ترین خاطره هایت حتی
بگذار همسفر زندگی ات بداند
هرچه بود؛ هرچه گذشت
تو را محکم تر از همیشه و هرروز
برای کنار او قدم برداشتن ساخته است
آدمها می آیند
و این آمدن
باید رخ بدهد
تا تو بدانی
آمدن را همه بلدند
این ماندن است

که هنر می خواهد

 

**این متن رو توی یه جامعه اجتماعی دیدم و خوشم آمد.جالب بود. :)

نازنینم آدم . . .

پس از آفرینش آدم، خدا گفت به او: نازنینم آدم….

با تو رازی دارم!..
اندکی پیشترآی ..
آدم آرام و نجیب ، آمد پیش !!.
… زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
نازنینم آدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
یاد من باش … که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ….
من به اندازه ی گلهای بهشت …..نه …
به اندازه عرش ..نه ….نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
آدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !…
راهی ظلمت پر شور زمین ..
زیر لبهای خدا باز شنید ،…
نازنینم آدم !… نه به اندازه ی تنهایی من …
نه به اندازه ی عرش… نه به اندازه ی گلهای بهشت !…
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!! نازنینم آدم….نبری از یادم….

بهانه

     دارم کل مطالب چکنویسم رو بالا - پائین می کنم اما اون چیزی که توی ذهنمه اینجا نیست ولی قلم هم نمیخواد کمک کنه که بنویسم از حسی که شبیه به خیلی حس هاست اما هیچکدامش نیست.  

باز صفحات رو مرور می کنم و دست آخر به جمله واره ای می رسم که بیان حس و حالم نیست اما به دلم نشست که بنویسمش.  

    ساعات پایانی ماه شعبان.یواش یواش داریم به یه ماه عزیز وارد می شیم. به یه مهمانی بزرگ.به یه بزم آسمونی . ماهی پر از خیر و برکت که ممکنه کمی هم دشواری داشته باشه مسیر همراهیش اما مطمئنم که میزبان جان مهربان - هوای مهموناشو داره همش می خواد بهشون ببخشه و پاداش بده اصن دنبال بهانه است که اجر بده وقتی میگه خوابتون عبادته - نشستنتون عبادته و هر نفس تسبح؛ یعنی چـــــــــــــــــــقدر مهربان. 

 

پ.ن 1  :

روزهایی که دلم شکسته است یادحرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت :

پینوکیو ! چوبی بمان ! آدمها سنگی اند ، دنیایشان قشنگ نیست ! 

 

پ.ن 2  : 

توی شبها و روزهای ماه مبارک برای هم دعا کنیم که خداوند دعای در حق دیگران  را دوست میدارد و در صدر دعاهامان دعای فرج و ظهور آقای مهربانی. 

 

 

گذر زمان

به قول یه همسفر - عمر سفر خیلی کوتاست. 

و اگه این سفر دلخواهانه ات باشه و یه جورایی حست بهش احتیاج داشته باشه که زود گذشتن بیش از پیش مشخص میشه. 

انگار ساعاتی پیش بود - در حالی که یه هفته از یه حضور و یه حس خوب گذشته. 

دارم فکر می کنم که اون روزی که به انتهای خط سفر زندگی هم برسم ممکنه بگم : عمر سفر چه کوتاه بود به بلندای عمر کوتاهم!! 

راستش دلم می خواست همانجا بمانم برای همیشه اما نشد. 

وقتی برگشتم و با نگاههای نگران مامان و داداشا و پیغامهای لحظه به لحظه ی یه همراه مواجه شدم - با خودم گفتم که نکنه من خیلی خودخواه بودم که دلم می خواست همانجا بمانم برای همیشه. 

 

بگذریم. 

روزهای تعطیلاته و مشغول مطالعه شدم و در حال پرس و جو هستم که بتونم چند تایی مقاله ترجمه کنم!البته فعلا در حد یه ایده است. 

ماه رمضان نزدیکه و اوقات خاصی که ارزششون بعد گذشتنشون معلوم میشه در راهند.امیدوارم که همه ازش استفاده ببرند.  

پر از حس نوشتن بودم اما الان که نشستم پای سیستم - انگار نوشتنم نمیاد . . . 

براتون یه عالمه آرزوی خوب دارم. 

اوقاتتون پر از قشنگی.

روزانه نوشت (روز معلم)

سلام به همه ی دوستان. 

والا نه که نزدیک شدیم به ایام پایانی سال تحصیلی!یه کم بین نوشتنم فاصله افتاده (آیکن بانوی در حال توجیه) 

خب بریم سر کادوهای روز معلم 

ادامه مطلب ...